“من اشتباهات زیادی میکنم و در آینده هم اشتباهات زیادی خواهم کرد. این هم بخشی از بازی است. فقط باید اطمینان حاصل کنیم که کارهای درست بر اشتباهات چیرگی دارند.”
سبد سهام و انواع آن
حتما تا به حال اصطلاح سبد سهام را شنیدهاید. اما آیا معنای این اصطلاح را میدانید؟ در روش سرمایهگذاری روی سبد سهام، به جای آنکه صرفا روی سهامِ یک شرکت شرط ببندیم، روی سهام چندین مدام سرمایه گذاری تان را کنترل کنید شرکت سرمایهگذاری میکنیم تا از افزایشِ قیمت سهام آنها به سود برسیم.
با داشتن سهامِ چندین شرکت، که به دقت و برای ایجاد توازن از بین انواع گوناگونی از بخشها و شرکتها انتخاب شدهاند، کنترل بیشتری روی ریسکی که همیشه با مشارکت در سرمایهگذاری عجین است، خواهیم داشت.
نکتهی اصلی سبد سهام این است که اگر سهام یکی از شرکتهایی که در آن سرمایهگذاری کردهاید، افت قیمت داشت، آن افت با افزایش، در قیمت سایر سهامِ سبدتان جبران شود.
تشکیل یک سبد سهام
ساخت سبد سهام فرآیندی به شدت شخصی است و به خودشناسی زیادی نیاز دارد.
اینکه سبدتان را چگونه شکل میدهید، به عوامل بسیاری از جمله درآمد فعلیتان، نگرش شما نسبت به ریسک و اینکه آن پول را برای چه سن و چه زمانی لازم دارید، بستگی دارد. اما ابتدا باید کلیت مسئلهی سبد را درک کنید و بدانید که با ایجاد سبد مدام سرمایه گذاری تان را کنترل کنید به چه چیزی میخواهید دست پیدا کنید.
ابتدا اهداف و افق زمانی را تعیین کنید
پیش از آغاز سرمایهگذاری، باید بر اساس اینکه چه کسی هستید و چرا میخواهید سرمایهگذاری کنید، استراتژی مشخصی ایجاد کنید.
داشتن ایدهای روشن از اهداف مالیتان و اینکه آمادهی چه مقدار ریسک هستید، شانس موفقیتتان را تا حد زیادی افزایش میدهد.
پس پیش از آنکه سهمی بخرید، این سؤالات را از خودتان بپرسید:
سابقهی ریسک و پاداش من چگونه است؟
مسلما در طرحریزیِ استراتژی سرمایهگذاری، مهمترین قدم درک نگرشتان نسبت به مسئلهی ریسک و پاداش است. شاید آن دورنمایی که از عملکرد فوقالعاده در بحث سرمایهگذاری در ذهن دارید برایتان جذاب باشد، اما برای دستیابی به آن، تا چه اندازه ریسک میکنید؟
پول را به چه منظور و چه اندازهای میخواهم؟
رویکرد روشنی نسبت به دلیل سرمایهگذاریتان داشته باشید. شاید میخواهید پساندازی داشته باشید و در نهایت خانهدار شوید. شاید میخواهید برای دوران بازنشستگی پسانداز کنید. شاید هم اصلا به دنبال امنیت مالی هستید تا اگر زمانی شرایط زندگی پیچیده شد، بتوانید از پس مشکلات برآیید.
هدفتان هر چه که هست، ابتدا ببینید چه مقدار پول نیاز خواهید داشت و چه زمانی آن را میخواهید. اهدافتان را به چارچوبهای زمانیِ کوتاهمدت (۱ تا ۳ ساله)، میانمدت (۳ تا ۵ ساله) و بلندمدت (بیش از ۵ سال) تقسیم کنید. مثلا اگر برای ده سال آینده به این پول نیازی ندارید، میتوانید در استراتژی سرمایهگذاریتان قویتر و ریسکپذیرتر عمل کنید. اما اگر پولتان را تا دو سال آینده احتیاج داشته باشید، شرایط فرق میکند.
شرایط مالی من چگونه است؟
دربارهی اینکه چه مقدار پول میتوانید برای سرمایهگذاری کنار بگذارید و انتظار دارید در آینده چقدر پول به دست بیاورید، واقعبین باشید. شاید فکر میکنید که خوب میشود اگر طی پنج سال آینده حقوقتان هشت رقمی شود، اما آیا واقعا چنین اتفاقی خواهد افتاد؟ نباید بیش از آنچه واقعا از پسش برمیآیید پسانداز بکنید. اگر چنین رویهای را پیش بگیرید، پیش از آنکه زمانش فرا برسد، در سبد سهام خودتان غرق شدهاید! برعکس، اگر مثلا انتظار دارید که پول زیادی به ارث ببرید، میتوانید هنگام تصمیمگیری در مورد بزرگیِ سرمایهگذاریتان، آن را هم با احتیاط در محاسباتتان لحاظ کنید.
چند ساله هستم؟
موقع تصمیمگیری دربارهی چگونگی سرمایهگذاری، مرحلهای از زندگی که در آن هستید، عامل مهمی به شمار میرود. در کل هر قدر جوانتر باشید، میتوانید در سرمایهگذاریهایتان ریسک بیشتری انجام دهید. حقیقت این است که بازارها مدام در حرکتی دایرهوار هستند، بازارهای سهام پایین میآیند و بالا میروند و گاهی اوقات این وضعیت برای چندین سال ثابت میماند. بنابراین اگر در شُرفِ بازنشستگی هستید، نمیتوانید در آخرین چرخهی اقتصادیتان به عنوان سرمایهگذار با رکود مواجه شوید. اما جوانها میتوانند بلندمدتتر فکر کنند. سرمایهگذارهای جوانتر میتوانند با بالا و پایین رفتنهای بیشتری در بازارها مواجه شوند.
برنامههای شخصی من چه هستند؟
در مورد اینکه چگونه تغییری در شرایط، اولویتها و تواناییتان دستیابی به اهدافتان را تغییر خواهد داد، رویکرد واضحی داشته باشید. مثلا اگر در نظر دارید بچهدار شوید، ممکن است بخواهید تا برای تحصیلات فرزندتان شروع به سرمایهگذاری کنید. اما متوجه شوید که بخش اعظم درآمدتان به هزینههای مربوط به خانهی بزرگتر و نگهداری از بچه اختصاص یافته و شما پول بسیار کمی برای این سرمایهگذاری دارید. اگر هم میخواهید طلاق بگیرید، بسته به اینکه چه توافقی با همسرتان کرده باشید، متوجه میشوید که هزینهها و درآمدتان بالا یا پایین میروند.
رابطهی نوع سبد با ریسک
ریسک، مفهومی اساسی در سرمایهگذاری است و به امکانِ از دست دادن بخش یا حتی کلِ سرمایهی اولیهتان اشاره دارد و نوع آن با توجه به کلاسهای دارایی، حوزههایی که در آنها سهام دارید، اندازهی شرکت و شرایط بازار، متفاوت است.
سهام بسیار فرّاری که ریسک بالایی در سقوط ارزش دارد، معمولا از شانس بیشتری هم در بالا رفتن ارزش برخوردار است. سهام بسیار ثابتی که ریسک کمتری برای سقوط ارزش آن را تهدید میکند، شانس کمتری برای رشد احتمالی دارد.
سبدهای سهام میتوانند با توجه به میزان ریسک و همینطور ماهیت پاداشهای بالقوهشان دستهبندی شوند. در ادامه انواع معمول سبدها را میبینید:
سبد رشدی
اگر میخواهید ارزش سرمایهگذاریتان سریع رشد کند، آنچه به اصطلاح «سبد رشدی» نامیده میشود، بهترین انتخاب برای شماست، اما برای دستیابی به این امر، باید آمادهی مواجهه با ریسک سقوط ارزش آن باشید. بخش بیشترِ این سبد، سهام با ریسک بالاست، مثل سهام شرکتهایی که سرمایهی کمی دارند. بنابراین از شانس بیشتری هم برای افزایش ارزشهای فوقالعاده زیاد برخوردارند.
سبد درآمدی
در مقابل، سبد درآمدی برای ریسک بسیار پایین طراحی شده است. اگر بیشتر علاقه دارید که درآمد ثابتی از سرمایهگذاریتان داشته باشید و چندان دنبال رشد آن نیستید و نمیخواهید ارزشش را از دست بدهد، این انتخاب مناسبی برای شماست. این سبد، عمدتا از شرکتهای بسیار باثباتی تشکیل شده است که قیمت سهامشان خیلی آهسته رشد میکند، اما بعید است که ارزششان کاهش یابد. ضمن اینکه سود سهام را بهطور منظم و سر موقع پرداخت میکنند.
سبد محافظهکارانه
سبد رشد محافظهکارانه که در این نمونه چگونگی ساخت آن را به شما نشان خواهیم داد، در صورتی برای شما مناسب است که در عین آمادگی برای پذیرش ریسک و ایجاد رشد نسبی، اهمیت بالایی برای محافظت از ارزش سرمایه قائل باشید .
بلوکهای ساختوساز: سهام رشدی، درآمدی، دفاعی، دورهای و سوداگرانه
سبدهای گوناگونی که در بالا به آنها اشاره شد، میتوانند با در کنار هم قرار دادن محتاطانهی سهام «رشدی» و «ارزشی» و همچنین ترکیب سهام «دورهای» و «دفاعی» و «سوداگرانه» به ریسک و پاداشهای هدف خود دست یابند.
سهام رشدی
سهام رشدی، سهامی است که انتظار میرود ارزش آن سریعتر از بقیهی بازار سهام رشد کند و این انتظار بر اساس عملکرد قبلی آن شکل میگیرد. این سهام شما را در معرض ریسک بیشتری قرار میدهد، اما در نهایت پاداشهای بیشتری ارائه خواهد کرد.
سهام درآمدی
سهام درآمدی یا ارزشی، سهامی است که نسبت به سایر شرکتهای حاضر در بازار سهام، سود سهام بیشتری پرداخت میکند.
سهام دفاعی
شرکتهای دفاعی آنهایی هستند که محصولات و خدماتشان چه در دوران رشد اقتصادی و چه افول آن، همواره متقاضی دارند. این شرکتها شامل شرکتهای داروسازی، صنایع همگانی (مثل برق، تلفن و …) و بسیاری از شرکتهای مواد غذایی و آشامیدنی هستند. سرمایهگذاری در این شرکتها ایمن و باثبات محسوب میشود.
سهام دورهای
شرکتهای ادواری آنهایی هستند که وقتی اقتصاد در حال رشد است، عملکرد بسیار خوبی دارند و وقتی در افول به سر میبرد، عملکرد بدی دارند. این شرکتها شامل بانکها، خطوط هوایی و شرکتهای ساختمانی هستند. سرمایهگذاری در آنها پرریسک محسوب میشود، اما وقتی شرایط بازار مناسب باشد، میتوانند رشد فوقالعادهای را به ارمغان بیاورند.
سهام سوداگرانه
سهام سوداگرانه، از آنِ دستهای از شرکتهای جدیدی است که آیندهشان نامعلوم است، اما اگر همه چیز خوب پیش برود، میتوانند ارزش خوبی ایجاد کنند، درست مثل کسی که در جستجوی انرژی به چاه نفت برسد. این شرکتها جزءِ شرکتهای بسیار پرریسک محسوب میشوند.
فارغ از اینکه در سبد رشدی سرمایهگذاری کنید یا درآمدی و دفاعی، در هر صورت سرمایهگذاریتان همیشه باید شامل سهامِ تعداد قابل توجهی از شرکتهای متفاوت باشد، حداقل ۱۵ شرکت برای این کار مناسب است.
سرمایهگذاری در طیف گستردهای از سهامی که بخشهای مختلف صنعتی را تحت پوشش قرار میدهد، ریسک را در کل بازار پخش و به سبدتان کمک میکند تا صرف نظر از شرایط بازار، رشد ثابتی داشته باشد.
اگر میخواهید در زندگی، موفقیت مالی کسب کنید
از کارآفرینهای ثروتمند یاد بگیرید و مثل آنها عمل کنید.
حداقل سرمایه برای خرید بیت کوین چقدر است؟
حداقل سرمایه برای خرید بیت کوین چقدر است؟ آیا همچنان هم فرصت برای سرمایه گذاری در بیت کوین وجود دارد؟ این روزها این دو سؤال به یکی از ترندهای گوگل تبدیل شدهاند! چراکه تقریباً از اواخر آذر 99 تا کنون، شاهد افزایش قیمت بیت کوین (BTC) تا بیش از 50 هزار دلار هستیم؛ پیشبینیای که که حدود 1 سال زمان برد تا به واقعیت برسد!
دریافت ۳۰,۰۰۰ شیبا رایگان
اگر شما هم در حال مطالعه این مطلب هستید، پس احتمالاً از طریق سرچ یکی از دو سؤال مطرحشده در گوگل به این صفحه رسیدهاید! پس در ادامه این مطلب همراه ما باشید تا درباره حداقل سرمایه برای خرید بیت کوین (BTC) و عوامل تاثیرگذار در این مقدار، بیشتر بدانید.
در میان انواع ارزهای دیجیتال موجود، تمایل افراد برای سرمایه گذاری در بیت کوین، همیشه بیشتر از سایر ارزهای دیجیتال بودهاست. برخی تحلیلگران معتقدند که اگر با خرید و سرمایه گذاری در Bitcoin موفق شوید به سود برسید، احتمالاً در سرمایه گذاری در سایر ارزهای دیجیتال هم موفق خواهید بود. اما فراموش نکنیم که موفقیت در بازارهای مالی، منوط به آشنایی کامل با تحلیل تکنیکال، تحلیل فاندامنتال، الگوهای هارمونیک و … است. پس بپردازیم به سؤال اصلی بسیاری از شما:
حداقل سرمایه برای خرید بیت کوین (BTC) چقدر است؟
یکی از مزایای اصلی در خصوص سرمایه گذاری در بیت کوین این است که هیچ مقدار حداقلی برای خرید و سرمایهگذاری در آن وجود ندارد! در واقع شما با هر مقدار سرمایه اولیهای که دارید، میتوانید شانس خود را برای کسب سودهای کلان در درازمدت امتحان کنید.
البته لازم به ذکر است که هر یک از صرافیهای آنلاین برای شروع سرمایه گذاری در بیت کوین، حداقل مقداری در نظر گرفتهاند. به عنوان مثال صرافی Coinbase، حداقل سرمایه برای خرید بیت کوین را 2 دلار در نظر گرفتهاست؛ بنابراین، بسته به پلتفرمی که برای خرید بیت کوین در نظر میگیرد، حداقل مقدار برای شروع سرمایه گذاری در Bitcoin متفاوت خواهد بود. با این وجود، این حداقل مقدار، به هیچ عنوان مانع و محدودیتی برای ورود شما به بازار ارزهای دیجیتال نخواهد بود.
اما پیشنهاد ما به شما در خصوص حداقل سرمایه برای خرید بیت کوین چیست؟
- با توجه به اینکه هریک از صرافیهای آنلاین برای خرید و فروش ارز دیجیتال، مقداری کارمزد از سرمایه اصلیتان کم میکنند، خرید بیت کوین یا هر ارز دیجیتال دیگری کمتر از 50 دلار، به ضررتان خواهد بود.
- مقدار مبلغی که برای خرید بیت کوین (BTC) کنار میگذارید، به هیچ عنوان نباید تمام سرمایه نقدیتان باشد! اگر تجربه سرمایهگذاری در هر یک از بازارهای مالی را داشته باشید، حتماً با ضربالمثل «تمام تخممرغهایت را در یک سبد نگذار» آشنا هستید. مبلغی را سرمایهگذاری کنید که از دست دادنش پشیمانی نخواهد آورد!
- برای خرید بیت کوین به فکر گرفتن وام از بانکها نباشید! برای سرمایه گذاری در بیت کوین، باید دید بلندمدت داشته باشید؛ بنابراین، تصور نکنید که اقساط وام را میتوانید از سود ماهیانه سرمایهگذاری پرداخت کنید.
عوامل تأثیرگذار در حداقل سرمایه برای خرید بیت کوین (BTC)
همانطور که پیش از این گفته شد، اگر چیز زیادی از اصول و قوانین سرمایه گذاری در بیت کوین ندانید، احتمالاً هنگام ورود به بازار با چالشهای زیادی روبهرو خواهید شد. حداقل سرمایه برای خرید بیت کوین (BTC) و عوامل تاثیرگذار در آن هم از جمله مواردی است که باید از زیر و بم آن مطلع بود.
بهترین زمان سرمایه گذاری در ارزهای دیجیتال
زمانی که برای خرید هر یک از ارزهای دیجیتال انتخاب میکنید، مهمترین عاملی است که در میزان سوددهی سرمایهگذاری شما تأثیرگذار است. تشخیص بهترین زمان برای خرید و فروش بیت کوین، نیاز به آشنایی کامل با الگوهای تکرار شونده دارد.
در حال حاضر که با افزایش قیمت بیت کوین (BTC) روبهرو هستیم، انگیزه افراد برای سرمایه گذاری در این رمز ارز افزایش یافتهاست. احتمالاً وارد هر جمعی که شوید، حرفی از این ارز دیجیتال به گوشتان میرسد. اما آیا اکنون زمان مناسبی برای خرید بیت کوین است؟
پاسخ به این سؤال به نتیجه بررسی الگوهای هارمونیک و مداوم بستگی دارد. با تشخیص نقاط صعود و نزول، سطوح مقاومت و حمایت، میتوان به این سؤال پاسخ تقریباً دقیقی داد.
در حالت کلی، خرید هنگام افزایش قیمت ارز، ایده جالبی نیست؛ مگر آنکه از روند پیش روی نمودار قیمت اطمینان داشته باشید. بنابراین قبل از تعیین حداقل مقدار برای خرید بیت کوین (BTC) به تاریخچه بازار حتماً توجه کنید.
روحیه ریسک پذیری
یکی از مهمترین مواردی که قبل از سرمایه گذاری در ارزهای دیجیتال باید در نظر داشته باشید، ماهیت نوسانات گسترده قیمت آنها است. گرچه اهداف ایجاد رمزارزها برای بسیاری از ما جالب است، اما واقعیت این است که از عمق وجود، هنوز هم به درستی عملکردشان مطمئن نیستیم!
در واقع میتوان گفت که هیچ چیزِ قابل پیشبینی در خصوص این بازار سرمایهگذاری وجود ندارد. گرچه با استفاده از ترفندهای تحلیل میتوان تا حدی روند بازار را پیش بینی کرد، اما هنوز هم نقاط خاکستری وجود خواهند داشت!
در کنار در نظر گرفتن حداقل سرمایه برای خرید بیت کوین (BTC) به این موضوع هم فکر کنید که در صورت باخت، چه اندازه پشیمان و متضرر خواهید شد؟
از خود بپرسید که احتمال موفقیتتان چقدر است؟ بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد، چیست؟ هر چه درصد اطمینان شما از نتیجه مثبت سرمایهگذاری کمتر باشد، به این معنا است که باید از مقداری که برای شروع سرمایهگذاری در نظر گرفتهاید، کم کنید.
تغییر دیدگاه نسبت به سرمایه گذاری
با توجه به اینکه بازار ارزهای دیجیتال نوسانات قیمتی زیادی دارد، این احتمال وجود دارد که در طی مسیر سرمایهگذاری، چندین بار به بازگشت و تغییر شیوه سرمایه گذاری فکر کنید. این مسئله میتواند به ضرر شما تمام شود؛ خصوصاً اگر زمان خوبی را برای فروش بیت کوین انتخاب نکنید.
به همین دلیل، توصیه میکنیم مقدار حداقلی که برای سرمایه گذاری و خرید بیت کوین (BTC) در نظر گرفتهاید را طی فاصله زمانی 3 ماهه وارد بازار کنید. در این صورت هر زمان که دیدگاهتان در خصوص شیوه سرمایهگذاریتان تغییر کرد، میتوانید با ضرر کمتری مسیرتان را تغییر دهید.
توانایی پذیرش برد یا باخت
به این فکر کنید که اگر تمام سرمایهتان را از دست بدهید، چه کار خواهید کرد؟ یا اگر سرمایه اولیه شما 20 برابر شود چه؟ جالب است بدانید افرادی که در سال 2017 در بیت کوین سرمایه گذاری کردند، با توجه به رشد قیمت بیت کوین در آن سال، به راحتی به یک میلیاردر تبدیل شدند! بنابراین هم به برد و هم به باخت، همزمان با هم فکر کنید. باز هم تأکید میکنیم، مبلغی را برای سرمایه گذاری در نظر بگیرید که با از دست دادن آن، دچار مشکلات اقتصادی نشوید!
مستقل بودن بازار رمزارزها
بازار ارزهای دیجیتال، جدا از دیگر بازارهای سرمایه گذاری مانند طلا، ملک، بورس و … است. این در حالی است که سایر بازارهای مالی، به نوعی در ارتباط با یکدیگر هستند؛ چه مستقیم و چه غیرمستقیم. به عنوان مثال، زمانی که شاخص بورس در حال افت است، قیمت طلا افزایش مییابد.
این عدم وابستگی، میتواند به عنوان نقطه قوت این بازار و ماندگاری آنها در طول زمان در نظر گرفته شود. (البته لازم به ذکر است که این مسئله ابدا به معنای ثبات بازار نیست!) بنابراین بهترین توصیه ما به شما این است که سرمایهتان را در تمام بازارهای مالی در صورت امکان تقسیم کنید.
سخن پایانی
حداقل سرمایه برای خرید بیت کوین (BTC) یکی از اولین سؤالاتی است که قبل از ورود به بازار ارزهای دیجیتال برای شما مطرح میشود. همانطور که در این مطلب بیان شد، هیچ گونه حداقل مقداری برای شروع سرمایه گذاری وجود ندارد؛ جز محدویتهایی که توسط صرافیهای آنلاین تعیین شدهاست.
علاوه بر این موارد همواره کارمزد برداشت از صرافیها و کارمزد جابهجایی بیت کوین را نیز در نظر بگیرید.
سود کلان و ناپایداری قیمت ارزهای دیجیتال، از جمله مواردی مدام سرمایه گذاری تان را کنترل کنید است که در تعیین حداقل مقدار برای سرمایه گذاری در بیت کوین (BTC) تأثیرگذار است.
در حالت کلی، هر چه دانش و اطلاعات شما در خصوص تغییرات پیش روی بازار بیشتر باشد، کنترل میزان سود و ضرر هم راحتتر خواهد بود. پس توصیه ما به شما، تقسیم سرمایه در بازارهای مختلف و یادگیری تحلیل بازار، برای داشتن سرمایهگذاری کمخطر است.
12 کار همیشگی آدم های سمی و نحوه کنترل و مقابله آنها
همهی ما در زندگی با آدم های سمی برخورد داشتهایم که سمشان را بر ما پاشیدهاند. گاهی اوقات بیشتر شبیه آب پاشیدن است. آدم های سمی به سمت آدمهای معقول کشیده میشوند و همهی ما احتمالا حداقل یک نفر را در زندگیمان داشتهایم(یا داریم) که در تلاش بیپایان برای خوشحال کردن آنها- چیزی که واقعا هرگز به آن نمیرسیم- باعث شدهاند مثل سیمخاردار دور خودمان بپیچیم.
آسیب آنها در ظرافتشان و روشی که میتوانند همان پاسخ مرسوم، “مشکل از آنها نیست، از من است”، را تولید کنند نهفته است. آنها میتوانند کاری کنند “وسواس بیشاز حد”تان، “حساسیت بیش از حد”تان، “تمایلتان به سوءتعبیر” را زیر سوال ببرید. اگر شما کسی باشید که مدام آسیب میبیند، یا کسی که پیوسته رفتارش را برای در امان ماندن از صدمه و آسیب تغییر میدهد، پس این احتمال وجود دارد که “مشکل از شما نباشد، و بیشتر از آنها” باشد.
توانایی تشخیص رفتار مضر آنها نخستین قدم در به حداقل رساندن تاثیرشان است. ممکن است شما قادر به تغییر آن چه انجام میدهند نباشید، اما میتوانید آن چه را در قبال آن انجام میدهید، و هر ایدهای را که شخصی سمی در زندگیتان ممکن است داشته باشد که بتواند با آن کنار بیاید تغییر دهید.
کارهای بسیاری وجود دارد که آدمهای سمی برای تغییر دادن آدمها و موقعیتها به نفع خودشان انجام میدهند. در اینجا به ۱۲ مورد از آنها اشاره میشود. دانستن آنها به شما کمک خواهد کرد از تحت نفوذ آنها قرار گرفتن اجتناب کنید.
۱. کاری میکنند مدام حدس بزنید با کدام وجه از آنها سر و کار دارید.
آدم های سمی ممکن است یک روز کاملا برخوردی دوستانه داشته باشند و روز بعد کاری کنند که شما از خودتان بپرسید کدام کارتان آنها را آزرده است. اغلب چیز مشخصی وجود ندارد که بتواند این تغییر وضعیت را توضیح دهد- فقط میدانید که یک جای کار میلنگد. ممکن است آنها پرخاشگر، ناراحت، سرد یا بدخلق باشند و وقتی از آنها میپرسید مشکل چیست، پاسخ احتمالا این خواهد بود “هیچ چیز”- اما به اندازهی کافی کاری میکنند که بفهمید مشکلی هست. این “کارِ به اندازهی کافی” احتمالا یک آه سنگین، یک ابرو بالا انداختن، و یا مدام سرمایه گذاری تان را کنترل کنید کم محلی کردن است. وقتی این اتفاق میافتد، احتمالا خودتان را در حال بهانه آوردن یا به هر دری زدن برای خوشحال کردنشان خواهید یافت. میدانید چرا این کار برای آنها جواب میدهد؟
دست از خوشنود کردن آنها بکشید. آدمهای سمی مدتها پیش فهمیدهاند که آدمهای محترم تا هر کجا لازم باشد پیش میروند تا کسانی را که برایشان اهمیت دارند خوشنود کنند. اگر تلاشهایتان برای خوشحال کردن جواب نمیدهد یا مدت زیادی دوام نمیآورد، احتمالا زمانِ دست کشیدن از این کار است. از آنها فاصله بگیرید و وقتی برشد که خلق و خویشان عوض شده باشد. شما مسئول احساسات کس دیگری نیستید. اگر ناخواسته به کسی صدمه زدهاید، بپرسید، دربارهی آن صحبت کنید و اگر لازم بود عذرخواهی کنید. در هر حال، مجبور نیستید حدس بزنید.
۲. آدم های سمی موقعیت را بهدست خواهند گرفت.
اگر احساس میکنید شما تنها کسی هستید که برای رابطه مایه میگذارید، احتمالا حق با شما است. آدمهای سمی روشی دارند که از خود حسی ساطع میکنند که احساس میکنید چیزی به آنها بدهکار هستید. آنها همچنین روشی دارند که از شما بکَنند یا کاری کنند که آسیب ببینید، آن وقت جوری رفتار کنند که انگار تمام این کارها را به خاطر شما انجام دادهاند. این قضیه به طور ویژه در محیط کار یا روابطی وجود دارد که در آن موازنهی قدرت حذف شده است. ” من این پروندههایی که ارزش ۶ ماهه دارند را برای تو گذاشتم. فکر میکردم قدردان این تجربه و فرصتی که برای یادگیری مسیرت در تشکیل پروندهها در اختیارت قرار دادم خواهی بود. یا “من یک میهمانی برای شام دارم. چطور است شام را تو بیاوری. برای ساعت ۱۰. این کار به تو فرصتی میدهد که کمی مهارتهای آشپزیات را نشان بدهی. باشه؟”
شما به هیچ کس هیچچیز بدهکار نیستید. اگر لطف تلقی نمیشود، پس نیست!
۳. آنها مالک احساساتشان نیستند.
به جای تملک احساسات خودشان، آنها به گونهای رفتار خواهند کرد که گویی آن احساسات مالِ شما هستند. به این کار فرافکنی گفته میشود، چرا که احساسات و افکارشان را به سمت شما فرا میافکنند. به عنوان مثال، کسی که عصبانی است اما مسئولیت آن را به عهده نمیگیرد ممکن است شما را متهم به عصبانی بودن از خود بکند. ممکن است به ظرافت این جملات باشد، “با من مشکلی نداری؟” یا کمی تند وتیز تر، “چرا از من عصبانی هستی”، یا “تمام روز بد خلق بودی.”
شما خودتان را مدام در حال توجیه کردن و دفاع کردن خواهید یافت و این اغلب به صورت یک چرخه ادامه پیدا میکند- چراکه به شما مربوط نمیشود. واقعا درمورد این که چه چیزی مال شما است و چه چیزی مال آنها روشن عمل کنید. اگر احساس میکنید که مدام در حال دفاع کردن از خود در برابر اتهامات یا سوالاتی هستید که درست نیستند، ممکن است تحت فرافکنی قرار گرفته باشید. شما مجبور نیستید توضیح بدهید، توجیه کنید یا از خودتان دفاع کنید یا وقت صرف یک اتهام نابهجا کنید. این را به خاطر بسپارید.
۴. کاری خواهند کرد خودتان را به آنها اثبات کنید.
آدم های سمی مرتبا شما را در موقعیتی قرار خواهند داد که مجبور خواهید بود بین آنها و چیز دیگری دست به انتخاب بزنید- و شما همیشه به انتخاب کردنِ آنها احساس تعهد خواهید کرد. آدمهای سمی منتظر میمانند تا شما احساس تعهد کنید، آنوقت قضیه را آشکار خواهند کرد. “اگر من واقعا برای تو اهمیت داشتم از کلاس ورزشات میگذشتی و وقتات را با من سر میکردی.” مشکل ماجرا این است که کافی هیچ وقت کافی نخواهد بود. فقط مدام سرمایه گذاری تان را کنترل کنید چند مورد حیاتی هستند- مگر آنکه مسئلهی مرگ و زندگی باشد وگرنه احتمالا میتوان آن کار را منتظر گذاشت.
۵. آنها هرگز عذرخواهی نمیکنند.
آنها پیش از آن که عذرخواهی کنند دروغ خواهند گفت، پس بحث کردن هیچ فایدهای ندارد. آنها ماجرا را میپیچانند، نحوهی وقوع آن را عوض میکنند و آن را آنچنان متقاعدکننده بیان میکنند که خودشان هم مزخرفاتشان را باور میکنند.
آدمها مجبور نیستند برای اشتباه کردن عذرخواهی کنند. و شما هم برای پیش رفتن احتیاجی به عذرخواهی ندارید. فقط به پیش بروید- بدون آنها. دست از صداقتتان نکشید اما به بحث هم ادامه ندهید. هیچ فایدهای ندارد. بعضی از آدمها میخواهند راستش را بگویند تا این که فقط خوشنود باشند و شما کارهای بهتری برای انجام دادن دارید تا تغذیه کردنِ حقیقت-ستیزان.
۶. آنها همیشه در یک بحران حاضر خواهند بود اما هرگز در شادیتان شریک نخواهند شد.
آنها برای آن که بگویند خبرهای خوش شما خبرهای مهمی نیستند دلایلی خواهند یافت. دربارهی ارتقاء شغلی- “پولی که دریافت میکنی در ازای کاری که انجام میدهی مبلغ چندان زیادی نیست.” دربارهی تعطیلات ساحلی-“خب، هوا خیلی گرم خواهد بود. مطمئن هستی که میخواهی به این تعطیلات بروی؟” دربارهی انتخاب شدن به عنوان ملکهی جهان- “خب جهان آنقدرها که تو فکر میکنی بزرگ نیست و من مطمئن هستم که ساعت استراحت و صرف چای هم نخواهی داشت.” موضوع را متوجه شدید؟ اجازه ندهید آنها شما را تا اندازهی خودشان کوچک کنند یا تحلیل ببرند. به هر حال شما به تایید آنها نیازی ندارید- یا تایید هر کس دیگری در این مورد.
۷. آنها یک مکالمه را نیمهتمام رها میکنند- و سپس ناپدید میشوند.
تلفنشان را بر نمیدارند. پیامکها یا ایمیلهایشان را جواب نمیدهند. و در لابلای پیامهای پست صوتیشان، ممکن است خودتان را در حال اجرای مکالمه یا مباحثهی مداوم در ذهنتان بیابید، در حال حدس زدنِ وضعیت این رابطه، در شگفت از این که چه کاری کردهاید که آنها را ناراحت کردهاست، یا اینکه آیا مردهاند، زندهاند یا فقط به شما اهمیتی نمیدهند- که میتواند گاهی اوقات همه احساس یکسانی داشته باشند. آدمهایی که به شما اهمیت میدهند بیآنکه برای مرتب کردن اوضاع کاری انجام داده باشند اجازه نخواهند داد شما احساس بیارزشی بکنید. البته این به آن معنی نیست که شما اوضاع را مرتب خواهید کرد، اما لااقل آنها تلاش خواهند کرد. اگر برای جلسات طولانی شما را “آن بیرون” نگه میدارند این را به عنوان نشانهای از سرمایهگذاری آنها در رابطه بگیرید.
۸. آنها از کلمات غیرسمی با یک لحن سمی استفاده خواهند کرد.
ممکن است پیام به اندازهی کافی معصومانه باشد اما لحن آن چیزهای خیلی بیشتری را انتقال میدهد. چیزی مثلِ، “امروز چه کار کردی؟” بسته به نحوهی بیان میتواند معانی مختلفی بدهد. میتواند هر معنی بدهد از “پس فکر میکنم کاری نکردی-طبق معمول، ” تا “مطمئن هستم از من روز بهتری داشتهای. روز من ناخوشایند بود. خیلی ناخوشایند. و تو حتی آنقدر توجه نداشتی که از من بپرسی.” وقتی لحن آنها را مورد سوال قرار میدهید، این گونه پاسخ خواهند داد که، “کل چیزی که من گفتم این بود که امروز چه کار کردی، ” که درست است، به نوعی، اما در حقیقت چنین نیست.
۹. آنها در یک مکالمه جزییات بیربطی را وارد خواهند کرد.
وقتی سعی میکنید چیزی را که برایتان اهمیت دارد حل کنید، آدمهای سمی جزییات بیربط را از پنج بحثِ پیش به میان خواهند آورد. مشکل اینجا است که پیش از آنکه بدانید، دربارهی چیزی بحث میکنید که شش ماه قبل اتفاق افتاده است، هنوز دارید از خودتان دفاع میکنید، به جای آنکه به موضوع مربوطه بپردازید. تا حدودی، همیشه به نظر میرسد بحث فقط با آنچه شما در حق آنها انجام دادهاید خاتمه پیدا میکند.
۱۰. آنها، به جای این که از آنچه میگوئید صحبت کنند، بحث را به طرز گفتن شما میکشانند.
احتمالا سعی میکنید مسئلهای را حل یا روشنسازی کنید و پیش از آنکه خودتان بدانید، مکالمه/بحث از مسئلهای که برایتان حائز اهمیت بود دور شده است و به شیوهای که دربارهی مدام سرمایه گذاری تان را کنترل کنید آن صحبت میکنید – این که آیا نحوهی گفتنتان مشکلی دارد یا نه- سوق پیدا کرده است. میبینید که در حال دفاع کردن از لحنتان، حرکاتتان، انتخاب کلماتتان یا چگونگی تکان خوردن شکمتان هنگام نفس کشیدن هستید- حتی لزومی ندارد که چیز معنیداری باشد. درهمین اثنا، نیاز اولیهی شما تماما زیر انبوهی از مکالمات نیمهتمام که تا پایان روز به نظر میرسد بزرگتر شود، فرو رفته و پنهان شده است.
۱۱. آنها بزرگنمایی میکنند.
“تو همیشه….” “تو هرگز…” دفاع کردن از خودتان در مقابل این شکل از بهدست گرفتن موقعیتها دشوار است. آدم های سمی روشی دارند برای تعمیم دادنِ کاری که یک بار انجام دادهاید یا انجام ندادهاید به عنوان مدرکی دال بر نقایص شما. داخل بحث نیفتید. برنده نخواهید شد. و نیازی هم ندارید.
۱۲. آنها قضاوت میکنند.
همهی ما بعضی وقتها کاری را اشتباه انجام میدهیم اما آدم های سمی میخواهند مطمئن شوند که شما این را میدانید. آنها شما را قضاوت میکنند و به اعتماد به نفستان ضربه میزنند و کاری میکنند به خاطر اشتباهی که انجام دادهاید احساس کم بودن کنید. همهی ما جایز هستیم که هر از گاهی کاری را اشتباه انجام دهیم، اما هیچ کس حق ندارد در جایگاهِ قضاوت بایستد مگر آنکه کاری کرده باشیم که بر کسی تاثیر گذاشته باشد.
شناختنِ گریزگاههای مورد علاقهی آدمهای مدام سرمایه گذاری تان را کنترل کنید سمی قدرت تشخیص شما را تقویت خواهد کرد، و پیدا کردن و نام بردنِ تغییر موقعیتها را آسانتر خواهد کرد. مهمتر آنکه، اگر شما نشانههای مختص یک فرد سمی را بشناسید، شانس بهتری خواهید داشت که قبل از افتادن در گرهی کورِ خوشنود کردن آنها خودتان را خلاص کنید.
بعضی از آدمها نمیتوانند خوشنود باشند و بعضی از آدمها مناسب شما نخواهند بود- و بسیاری از مواقع این به شما ربطی نخواهد داشت. شما همیشه میتوانید به دیوانگیهای غیرضروری نه بگویید. جسور باشید و خطاهایتان، تغییرات تفکر و چیزهایی که موجب درخششتان میشود را بپذیرید. شما به تصدیق هیچ کس نیازی ندارید اما یادتان باشد اگر کسی سخت تلاش میکند که موقعیت را بهدست بگیرد، این احتمالا به این خاطر است که او به تصدیق شما نیاز دارد. همیشه مجبور نیستید بهایی بپردازید اما اگر مجبور شدید، نگذارید آن بها خیلی سنگین باشد.
مدام سرمایه گذاری تان را کنترل کنید
توصیه های افسانه ای وارن بافت به سرمایه گذاران
توصیه های افسانه ای وارن بافت به سرمایه گذاران
وارن بافت یکی از اسطوره های بازارهای مالی است. او سرمایه گذاری بی نظیر و نیکوکاری بی مانند است و این خصوصیات، او را الگوی انسانهای زیادی کرده است. وی به عنوان موفقترین سرمایهگذار قرن بیستم شناخته میشود. مطالب زیر نکاتی بسیار زیبا و کاربردی برای همه علاقمندان به سرمایهگزاری و فعالیت در بازارهای مالی است که وارن بافت آنها را توصیه کرده است.
۱-سودهایتان رو دوباره سرمایهگذاری کنید.
وقتی برای اول بار، از سرمایه گذاریهایمان و یا از کسب و کارمان، سودی عایدمان میشود، دچار وسوسه میشویم که آن پول را خرج کنیم؛ ولی هرگز این کار را نکنیم. به جای خرج کردن، آن را دوباره سرمایه گذاری کنیم. وارن بافت، در همان اوایل کارش، این را یاد گرفت. زمانی مدام سرمایه گذاری تان را کنترل کنید که او و دوست اش پال، در دوران دبیرستان، یک ماشین پین بال خریدند و آن را در یک سلمانی قرار دادند و با درآمد آن، دستگاه های بیشتری خریدند تا جایی که تعداد دستگاههای آنها به هشت دستگاه رسید. وارن بافت تا جایی پیش رفت که توانست با سرمایهگذاری مجدد عایدی هایش در سن ۲۶ سالگی ۱۷۴ هزار دلارسرمایه دست و پا کند. حتی پول های کوچک هم میتواند به سرمایه های بزرگ تبدیل شود.
۲-تمایل به متفاوت بودن داشته باشیم
تصمیماتمان را برپایه اعمال و گفتههای دیگران پایه ریزی نکنیم. در سال ۱۹۵۶ زمانی که وارن بافت مدیریت ۱۰۰ هزار دلار پول را بر عهده گرفت، آن تعداد معدود سرمایه گذاران که با او شریک شده بودند، اعمالش را عجیب و غریب توصیف کردند، او حتی به شرکای مالی اش نگفته بود که قرار است پول ها را کجا سرمایه گذاری کند. همه پیش بینی میکردند که وارن بافت با شکست سختی روبرو خواهد شد. اما ۱۴ سال بعد، زمانی که وارن بافت شراکتش را تمام شده اعلام کرد، تشکیلاتش بیش از ۱۰۰ میلیون دلار ارزش داشت. وارن بافت معتقد است که هر کس باید خودش را با استاندارهای خودش مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد، نه استانداردهای دیگران.
۳-هرگز انگشت شست مان را نمیمکیم
تمام اطلاعاتی را که برای تصمیم گیری به آن ها احتیاج داریم، از قبل آماده کنیم و از یکی از دوستانمان بخواهیم که ما را کنترل کند و اطمینان حاصل کند که در اجرای ضرب الاجل هایی که برای خود تعیین کرده ایم، پایبندیم. یکی از افتخارات وارن بافت، انجام کارهای مقتضی در زمان های تعیین شده است. وارن بافت جلسات غیرضروری و بی نتیجه را “مکیدن انگشت شست” نام گذاری کرده است.
۴-قبل از انجام هر معامله ای آن را به خوبی بررسی کنیم
همیشه قبل از شروع هر کاری، قدرت چانه زنی ما در آن کار بیشتر است. این نکته را وارن بافت به سختی فرا گرفته است. زمانی که پدرپزرگ وارن بافت، او و دوست اش را برای پارو کردن برف های اطراف سوپر مارکتش استخدام کرده بود، وارن بافت و دوستش برای مدت ۵ ساعت، در حال پارو کردن برف ها بودند. بعد از اتمام کار، پدر بزرگ به هر دوی آن ها مجموعا ۹۰ سنت داد که آن را باید بین خودشان تقسیم میکردند. یعنی برای انجام یک کار طاقت فرسا، برای هر ساعت کمتر از چند پنی عایدشان شده بود. قبل از انجام هر معامله ای، از تمام جزئیات آن مطلع شویم، حتی اگر آن معامله را با دوست یا اعضای خانواده مان انجام میدهیم.
۵-مواظب هزینه های خرد باشیم
تمرین کنیم که مراقب تمام هزینه هایمان باشیم. پیش گیری کردن از هزینههای اضافه میتواند سود ما را افزایش دهد و سود بیشتر مساوی است با سرمایه گذاری بیشتر و سرمایهگذاری بیشتر میتواند ما را سریع تر به ثروت و شوکت برساند.
۶-وام گرفتن را محدود کنیم
زندگیکردن با کارتهای اعتباری و وام، ما را ثروتمند نمیکند. وارن بافت هیچ وقت مبالغ قابل توجهی وام نگرفتهاست حتی برای سرمایه گذاری.
نکته: در کشوری مانند مدام سرمایه گذاری تان را کنترل کنید ایران، که نرخ بهرهی بانکی، کمتر از نرخ تورم است، گرفتن وام درصورتیکه شرایط بازپرداخت فراهم باشد و مبلغ آن در مسیر سرمایه گذاری و گردش پول باشد توصیه می شود.
۷-سمج باشیم
با سرسختی و البته هوش میتوانیم بر رقبای خوب برتری پیدا کنیم.
۸-به موقع خارج شویم
وقتی وارن بافت جوان بود، یک بار در مسابقات اتومبیلرانی شرط بندی کرد و باخت. برای جبران ضرر متحمل شده، دوباره شرط بندی کرد و باز هم باخت و تمام پول هایی را که در یک هفته بدست آورده بود از دست داد. وارن بافت دیگر هیچ وقت آن اشتباه را تکرار نکرد و به آن مسابقات شرط بندی باز نگشت. بدانیم که چه وقت جلوی ضررها را بگیریم و اجازه ندهیم که نگرانی از ضررهای متحمل شده، ما را به تکرار همان اشتباه وا دارد.
۹-خطرات را تشخیص دهیم
در سال ۱۹۹۵ شرکتی که پسر وارن بافت را استخدام کرده بود از سوی FBI متهم به حساب سازی برای کسر مالیات شد. وارن بافت به پسرش پیشنهاد داد که تصور کند اگر در آن شرکت بماند بهترین و بدترین سناریویی که ممکن است وجود داشته باشد چیست؟ و اگر باز هم ارزش داشت، در آن شرکت بماند. پسر وارن بافت به سرعت تشخیص داد که خطر ماندن در شرکت بیشتر از فایده ی آن است، بنابر این روز بعد از کار در آن شرکت استعفا داد. قبل از هر تصمیمی تمام پیامدهای آن را بررسی کنیم.
۱۰-معنی واقعی موفقیت را درک کنیم
با وجود ثروت افسانه ای وارن بافت، او موفقیت را با دلار اندازه نمیگیرد. در سال ۲۰۰۶، وارن بافت تقریباً تمام ثروت افسانهای خود را به خیریه ملیندا و بیل گیتس بخشید. وارن بافت میگوید: “وقتی شما به سن و سال مدام سرمایه گذاری تان را کنترل کنید من برسید، موفقیت را اینچنین تفسیر میکنید که چه تعداد از افرادی که میخواهید شما را دوست داشته باشند، به راستی، دوست تان دارند. این آخرین امتحانی است که نشان دهید، چگونه در تمام این سال ها زندگی کرده اید.”
۱۱-در مراحل ضروری تلاش خود، سر وقت حاضر شویم
وقتی در میانه ی یک تلاش مهم هستیم، مراحلی هستند که عبور از آنها تعیین کننده است. وارن بافت که اینک ۸۶ ساله است، درباره ی به دست آوردن یک کمک هزینه ی تحصیلی در دوران نوجوانی اش میگوید: “من رفتم به آنجا و تنها کسی بودم که سر وقت آمده بود. ۳ پروفسور (داور) آنجا بودند و مدام میخواستند که بیشتر صبر کنیم تا بقیه هم بیایند. من گفتم
“نه،نه، قرارمان ساعت ۳ بود.” بنابراین بدون اینکه هیچ کاری بکنم، کمک هزینه را بُردم.”
۱۲-کار سخت و صادقانه، درمان همه مشکلات نیست
آقای وارن بافت میگوید:
“سوارکارهای خوب روی اسب های خوب کارشان عالی است، ولی روی اسبچه های چوبی نه! اساساً کار سخت و صادقانه همه مشکلات را درمان نخواهد کرد”
بلکه مردم و شرایط اقتصادی هم نقش بزرگی در موفقیت کسب و کارها دارند.
۱۳-قراردادهای کاری را طوری انتخاب کنیم که انگار داریم دنبال همسر میگردیم
نظر آقای وارن بافت در این باره جالب است:
“در جستجو برای یک معامله، ما همان روشی را به کار میبندیم که یک فرد در جستجوی همسر ممکن است استفاده کند. یعنی پیوندی برقرار کنیم تا چیزی فعال، جذاب، و با ذهن باز را به دست بیاوریم، نه اینکه بخواهیم خودمان را در عجله بیندازیم.”
۱۴-پیش بینی کنیم که آینده چه شکلی خواهد داشت. وارن بافت،ثروتمندترین مرد جهان
و اما درباره نگاه به آینده، آقای وارن بافت میگوید:
“من (برای سرمایه گذاری) دنبال کسب و کارهایی میگردم که بتوانم پیش بینی کنم ۱۰ یا ۱۵ یا ۲۰ سال بعد، چه شکلی خواهند داشت. به این معنا که جستجو برای کسب و کارهایی است که در آینده، عملکردی کم و بیش شبیه آنچه امروز دارند داشته باشند، با این استثنا که بزرگتر شده باشند و در سطح جهانی کار کنند.”
بنابراین روی فقدان تغییر تمرکز میکنم. برای مثال وقتی به اینترنت نگاه میکنیم، سعی میکنیم و بالاخره هم تشخیص میدهیم که چطور فلان صنعت یا کمپانی میتواند توسط اینترنت تغییر کند یا صدمه ببیند، و بعد، از آن سرمایهگذاری اجتناب میکنیم
۱۵-به افراد، به چشم سرمایه نگاه کنیم
و حالا اندرز آقای بافت برای دانشجویان رشته مدیریت ارشد کسب و کار (MBA) را بخوانیم: “به هم کلاسی های مان نگاه کنیم. یکی را که شخصیتش را دوست داریم برای خرید انتخاب کنیم و یکی دیگر را که به نظرمان آدم جالبی نیست برای فروش. بعد این ویژگی ها(ی دخیل در تصمیم گیری) را یادداشت کنیم و خواهیم دید که هیچ کدام، مادرزادی نیستند بلکه در جریان زندگی به دست میآیند. پس آنها را بنویسیم و دنبال کنیم.
۱۶-تشخیص دهیم که از چه کسی خوشمان میآید و از چه کسی بدمان
آقای وارن بافت تقریباً دربارهی هر چیزی نظر خاص خودش را دارد؛ همه دارند. وارن بافت میگوید: “آدم یا آدم هایی را که بیش از همه تحسین میکنیم انتخاب کرده و بعد بنویسیم که به چه خاطر آنها را ستایش میکنیم. حق نداریم اسم خودمان را توی این فهرست بیاوریم.
بعد (از اینکه فهرست را پر کردیم) افرادی را فهرست کنیم که صادقانه، دو سنت هم برای ما نمیارزند و ویژگیهایی را که باعث شده از او/آنها روی گردان شویم را هم یادداشت کنیم.
۱۷- با افرادی کار کنیم که برای شان احترام قائل هستیم
آقای وارن بافت با چه افرادی کار میکند: پیش آمده که من معاملاتی را لغو کنم؛ فقط چون از افرادی که با انجام معامله مجبور به همکاری با آنها میشدم، خوشم نمیآمد. هیچ دلیلی هم برای تظاهر نداشتم.
کار کردن با افرادی که باعث میشوند زخم معده بگیریم، به جرأت میگویم شبیه ازدواج کردن با پول و ثروت است. احتمالاً تحت تمام شرایط کار اشتباهی است، حالا اگر ثروتمند هم باشیم که دیگر حماقت است.
۱۸-موقع استخدام، به سه ویژگی کلیدی افراد نگاه کنیم
زیر دست یکی از ثروتمند ترین افراد دنیا، چه کسانی کار میکنند؟ او مشخصات افراد مناسب برای استخدام را چنین بر میشمرد: “یک بار کسی گفت که در جستجو برای استخدام افراد، دنبال سه کیفیت بگرد: صداقت، آگاهی و انرژی. و اگر طرف اولی را نداشت، آن دو تای دیگر تو را خواهد کشت.
۱۹-صبور باشیم
نظر آقای وارن بافت در مورد صبر این است: “فرقی نمیکند چقدر تلاش و استعداد وسط گذاشته باشیم، بعضی چیزها فقط زمان میخواهند. نمیشود که با باردار کردن ۹ زن، ۱ ماهه بچه تولید کرد!”
۲۰-با آدم هایی بچرخ که از خودمان بهتر هستند
خود آقای وارن بافت که چنین میکند: ارتباطاتی به وجود بیاور که مدام سرمایه گذاری تان را کنترل کنید در آنها، اخلاق و رفتار افراد از خودمان بهتر باشد و آن وقت به طور خودکار، در همان مسیر خواهیم افتاد.
۲۱-از اشتباهات خودت درس بگیریم
“من اشتباهات زیادی میکنم و در آینده هم اشتباهات زیادی خواهم کرد. این هم بخشی از بازی است. فقط باید اطمینان حاصل کنیم که کارهای درست بر اشتباهات چیرگی دارند.”
۲۲-تحقیقات خود را انجام بده
“ریسک ها از اینجا ناشی میشوند که ندانیم داریم چه میکنیم.”
۲۳-بدان که تغییر عادت ها سخت است
“زنجیرهای عادات بسیار سبک تر از آن هستند که حس شوند و در عین حال، بسیار سنگین تر از آن که به راحتی پاره شوند. در سن و سال من، نمیشود عادت ها را تغییر داد. من گیر کرده ام. ولی ما ۲۰ سال بعد، عادت هایی را خواهیم داشت که امروز تصمیم گرفته ایم در زندگی روزانه مان جاری کنیم.”
به کنترل از راه دور مجهز شوید!
وقتی ماموریت میروید، کارمندانتان از زیر کار در میروند؟
احساس میکنید چرخهای کسبوکارتان، در نبود شما به خوبی زمانی که در سازمان حضور دارید، نمیچرخند؟ فکر میکنید کارمندانتان برای عملکردن به وظایفتان، محتاج حضور مداوم و پیگیریهای مکررتان هستند؟ شما میتوانید با عملکردن به این توصیهها، به کنترل از راه دور مجهز شوید و حتی در نبودتان هم به فعالیت موثر کارمندانتان امید داشته باشید.
احساس میکنید چرخهای تان، در نبود شما به خوبی زمانی که در سازمان حضور دارید، نمیچرخند؟ فکر میکنید کارمندانتان برای عملکردن به وظایفتان، محتاج حضور مداوم و پیگیریهای مکررتان هستند؟
شما میتوانید با عملکردن به این توصیهها، به کنترل از راه دور مجهز شوید و حتی در نبودتان هم به فعالیت موثر کارمندانتان امید داشته باشید.
انتظاراتتان را دقیقا مشخص کنید
از زیر کار در رفتن کارمندان شما، گاهی به دلیل ابهامی است که درمورد مسئولیتهایشان وجود دارد. بعید نیست که آنها به دلیل نگرانی از اشتباه یا ناقص انجامدادن کارها، سراغشان نروند.
کارمندانی که از ایرادگرفتنهای همیشگی شما یا در دسترس نبودنتان کلافه شدهاند، ترجیح میدهند تا زمانی که مجبور به تمامکردن یک پروژه نیستند، سراغ آن نروند. آنها کوهی از کارهای انجامنشده را روی میزشان دارند اما چون نمیدانند که دقیقا چه میخواهید و دقیقا از چه کسی چه کاری را میخواهید، دل به انجام وظایف مبهمشان نمیدهند.
مقدمات کار را آماده کنید
قبل از رفتن به مرخصی یا ماموریت، در چند جلسه در خصوص پروژههای کاری با کارکنانتان نقد و بررسی کنید و اگر برای انجامشان نیاز به تخصیص بودجه، تبادل نامههای سازمانی و هماهنگی با افراد خاصی وجود دارد، قبل از رفتن همه این مقدمات را فراهم کنید. تا زمانی که شرایط فعالیت موثر را فراهم نکرده باشید، نمیتوانید به خودکار بودن کارمندانتان امیدوار باشید.
انگیزهشان را نکشید
اگر نیروی کار احساس کند که عملکرد مثبت یا منفیاش، تفاوتی برای شما ندارد و زمانی که مشتاقانه یک کار را به انجام میرساند، توسط شما نادیده گرفته میشوند، نبودنتان را بهترین زمان برای طفره رفتن از انجام کارها میدانند. کارمندانی که شما را بیانگیزه و دلسرد ارزیابی میکنند، به مرور انگیزه و هیجان کارکردن را هم از دست میدهند.
از زیر کار در رفتن کارمندان شما، گاهی به دلیل ابهامی است که درمورد مسئولیت آنها وجود دارد. بعید نیست که آنها به دلیل نگرانی از اشتباه یا ناقص انجامدادن کارها، سراغشان نروند
از آنجایی که شما همیشه تلاشهای آنها را نادیده گرفتهاید و از کنار ایدههایشان به سادگی گذشتهاید، همکاران شما حتی در مورد پروژههای مهم هم میلی به درست و سریع انجام دادن امور نشان نمیدهند و وقتی که نیستید، به جای خستهکردن چشمها و مغزشان، ترجیح میدهند موسیقی محبوبشان را در سکوت دفتر کار گوش کنند.
صددرصد کارها را به آنها نسپرید
درست است که تقسیم وظایف و تفکیک مسئولیتها میتواند به انجام درست آنها کمک کند، اما این تمام ماجرا نیست.
شما نباید به نام داشتن کارمندان توانمند و خبره، خودتان را به طور کامل از این ماجرا بیرون بکشید. اگر در جریان کارها، تنها به نظارت و مدیریت بسنده کنید و هیچ اشتیاقی برای همکاری کردن را از خود نشان ندهید، کارمندانتان وظایف خود را جدی نمیگیرند.
کارکنانی که احساس میکنند شما هم به اندازه آنها برای انجامشدن کارها دل میسوزانید، در نبود شما انگیزه بالاتری برای سالم به مقصد رساندن این بار نشان میدهند.
همیشه خودتان به ماموریت نروید
قرار نیست تنها کسی که مسئولیت کارهای خارج از دفتر را به عهده میگیرد، شما باشید. اگر نیروی کارتان برای انجام دادن یک پروژه زمان و انرژی زیادی را صرف کرده، قرار نیست خودتان نتیجه بستهبندیشده کار را در آغوش بگیرید و برای ارائهدادنش از شرکت بیرون بزنید.
یادتان نرود که شما با سپردن کارهای بیرون از سازمان به کارمندانتان، میتوانید اعتمادبهنفسشان را بالا ببرید و نشان دهید که روی تواناییهایشان حساب میکنید. مطمئن باشید کارمندان با اعتمادبهنفسی که نسبت به انجام یک پروژه عرق دارند، در نبود شما هم کارها را به خوبی انجام میدهند.
دیدگاه شما