مهمترین درس هایی که بعد از سال ها کار با React یاد گرفتم
شروع یک تکنولوژی جدید نسبتا دردسر داره. یهو میبینی وسط اقیانوسی از دوره های آموزشی و مقالات، و میلیون ها نظر شخصی داری غرق میشی. و همشونم ادعا میکنن که "بهترین و صحیح ترین راه" رو پیدا کردن.
اینجاست که با خودت میگی نکنه این دوره آموزشی وقتمو هدر کنه.
قبل از همه اینا، باید مفاهیم بنیادی یک تکنولوژی رو درک کنیم. بعدش باید ذهنیت خودمون رو به سمت تکنولوژی سوق بدیم. اگه میخوایم React یاد بگیریم، اول مثل React فکر کنیم. اونوقته که میتونیم چندین ذهنیت رو با هم ترکیب کنیم.
در این مقاله درس هایی که از تجربیات شخصیم با React گرفتم رو پوشش میدیم. از روزهایی که شرکت بودم و شب هایی که روی پروژه های شخصیم کار میکردم برات تعریف میکنم.
کتابخونه React در حال تکامله، پس باید بروز باشی
تیم اصلی React و تمام مشارکت کنندگان برای بهبود این تکنولوژی خیلی زحمت میکشن.
پس اگه میخوای بهترین باشی، باید با اتفاقاتی که در این جامعه میفته بروز باشی.
بدونی که چی چجوری کار میکنه و چرا همچین چیزی رو اضافه کردن. یاد بگیری مشکلات چجوری حل میشن و نسخه جدید چه کمکی کرده. خیلی بهت کمک میکنه.
از اینکه کدت رو تیکه تیکه کنی نترس
ساختار React بر پایه کامپوننت هاست. پس باید از این اهرم استفاده کنی و از اینکه تیکه های بزرگ کدت رو به تیکه های کوچیکتر تقسیم کنی نترسی.
گاهی اوقات یک کامپوننت ساده با چهار پنج خط کد میتونه ساخته بشه، و در بعضی موارد، هیچ ایرادی نداره.
بطوریکه اگه یک نفر جدید کد رو بخونه، لازم نیست چند روز وقت بذاره تا بفهمه.
مجبور نیستی کامپوننت هایی بسازی که همشون منطق پیچیده ای دارن. میتونن فقط نمایشی باشن. اگه با این کار خوانایی و تست کد بهتر بشه، به نفع تمام اعضای تیم توسعه ست.
در مثال بالا، مشخصه ها همگی ثابت هستن. پس میتونیم کامپوننتی داشته باشیم که فقط و فقط وظیفه نمایش پیام خطای 404 رو به عهده بگیره.
همچنین، اگه دلت نمیخواد همه جا از کلاس های CSS استفاده کنی، پیشنهاد میکنم از کامپوننت های styled استفاده کنی. خوانایی کد رو خیلی بالا میبره.
اگه میترسی کامپوننت بیشتر بسازی که یوقت ساختار پوشه ها و فایل هات شلوغ نشه، ساختاربندی پروژه رو تغییر بده. من از ساختار فراکتال استفاده میکنم و راضیم.
به مفاهیم ابتدایی بسنده نکن — حرفه ای شو
شاید گاهی اوقات فکر کنی که هنوز آمادگیشو نداری به سمت مفاهیم پیشرفته خیز برداری. اما اغلب اوقات نباید نگران باشی — خودت رو به چالش بکش و نشون بده که اشتباه میکردی.
با مطالعه مفاهیم پیشرفته و اینکه به خودت سختی بدی، میتونی مفاهیم ابتدایی رو بیشتر درک کنی و بفهمی که چجوری برای مقاصد بزرگتر استفاده میشن.
به این الگوها میتونی سرک بکشی:
- کامپوننت های ترکیبی
- کامپوننت های مرتبه بالا یا Higher Order
- پراپ های رندر
- کامپوننت های باهوش و نادان
- مفاهیمی مثل Profiling
وقتی بفهمی اینا کجا و چجوری استفاده میشن، با React بیشتر خو میگیری.
همچنین، از اینکه چیزای جدیدی سر کار امتحان کنی نترس — با محدودیت های خاص، البته! فقط روی پروژه های شخصی آزمایش نکن.
ممکنه سوال پیچت کنن، که خب طبیعیه. باید با دلیل و منطق از کارت دفاع کنی.
هدفت باید این باشه که مشکلات رو حل کنی، روند توسعه رو آسون تر کنی، یا پیچیدگی های کد رو بگیری. حتی اگه پیشنهادات رد بشن، بازم نسبت به اینکه ساکت باشی بیشتر یاد میگیری.
کد رو خیلی پیچیده نکن
در هر موقعیت باید تعادل رو برقرار کنیم. نباید خیلی درگیر مهندسی بشیم. باید عملی باشیم. کدی بنویسیم که نه تنها کارش رو بدرستی انجام میده بلکه درکش هم ساده باشه.
اگه به Redux نیاز نداری، و نمیدونی دقیقا هدفش چیه ولی صرفا چون بقیه ازش استفاده میکنن میخوای ازش استفاده کنی، نکن.
گاهی اوقات ممکنه فکر کنی که اگه از آخرین تکنولوژی ها استفاده کنی و هرچقدر کدت پیچیده تر باشه به جهان میگی: "من مبتدی نیستم، دارم حرفه ای میشم. ببینین چه چیزایی بلدم!"
ولی به مرور زمان میفهمی کدی که به رخ کشیده نشه و کارشو انجام بده خیلی بیشتر به دل میشینه. چرا؟ چون
- همکارات میتونن روی پروژه کار کنن و به تنهایی وظیفه توسعه / اشکال زدایی / تست رو بر عهده نداری.
- تیم میفهمه بقیه چکار کردن و نیازی به جلسات طولانی و فرسایشی نیست.
- وقتی دو هفته میری مرخصی، بقیه میتونن کارتو انجام بدن.
مردم به کسی که زندگیشون رو راحت تر میکنه احترام میذارن. بنابراین اگه میخوای احترام داشته باشی، پیشرفت کنی، و بهتر بشی، هدفت این باشه برای تیم کد بزنی نه برای خودت.
اینجوری عضو مورد علاقه هر تیمی میشی.
اصلاح کن، اصلاح کن و اصلاح کن
نظرت بارها عوض میشه، نظر مدیر محصول بیشتر از تو عوض میشه. بقیه از کدت ایراد میگیرن، خودتم از کدت ایراد میگیری. در نتیجه، مجبوری بارها و بارها کدت رو عوض کنی.
تحلیل با استفاده از امواج الیوت ( با ذکر مثال )
توجه به رفتارهای بازار بورس در برخی برهههای خاص در گذشته میتواند رفتار بازار را در شرایط مشابه فعلی پیشبینی کند.
الیوت (حسابدار و نویسنده آمریکایی) معتقد بود بازار بورس که به نظر رفتاری تصادفی و بی نظم دارد، در حقیقت از الگوهایی تکراری تبعیت میکند. این الگوهای تکراری و فراکتالی به امواج الیوت معروفند. (فراکتال ساختار ریاضیاست که در مقیاسهای کوچکتر بینهایت بار تکرار میشود).
امواج الیوت جهت توصیف و تحلیل نوسانات قیمت در بازارهای مالی مانند بورس، کاربرد دارد. قاعده کلی امواج الیوت سه هدف اصلی دارد: پیشگویی مسیر بازار، مشخص کردن نقاط بازگشت و تهیه کردن راهنما برای ورود و خروج از موقعیتهای معاملات.
در حالت کلی امواج الیوت به دو دسته کلی تقسیم میشوند: امواج جنبشی و امواج اصلاحی. امواج جنبشی همراستا با روند هستند مانند یک موج پنجتایی صعودی و موجهای اصلاحی در خلاف جهت روند هستند که آنها نیز از سه موج تشکیل میگردند.
در واقع انتظارات انسانی و رشد و نزول قیمت ها در بازار برآیند از پنج موج صعودی(امواج جنبشی) و سه موج نزولی( امواج اصلاحی) است. این الگوی هشت موجی دوره های تناوبی صعود و نزول بازار یا اقتصاد را نمایش میدهد و به دلیل ماهیت فراکتالی این امواج (بینهایت بار تکرار شدن)، با بزرگنمایی یک موج ۸ تایی خواهیم دید که خود آن از ۳۴ موج و با ادامه بزرگنمایی از ۱۴۴ موج تشکیلشده است.
در تصویر زیر به طور ساده این امواج نشان داده شدهاند. امواج جنبشی با اعداد 1 تا 5 نشان داده شده و امواج اصلاحی با حروف A، B و C مشخص هستند.
میتوان این موج هشت تایی را در مقیاس کوچکتر نیز بررسی کرد. در مقیاس کوچکتر هر موج جنبشی ( 1 تا 5) و اصلاحی (A تا C) خود به امواج کوچکتری تقسیم میشود، مثلا در شکل زیر موج جنبشی (سبزرنگ ) خود تشکیل شده از یک موج پنجتایی است. که از این پنج موج سه تای آن در راستای روند صعودی و دوتای دیگر مخالف روند صعودیاند. همچنین با بزرگنمایی موج اصلاحی درمیابیم که خود آن از سه موج دیگر تشکیل شده که یک موج مخالف روند نزولی و دوتای دیگر موافق روند نزولیاند.
به عنوان یک مثال واقعی، در شکل زیر سهم فرآور ( شرکت فراوری مواد معدنی ) را در بورس درنظر میگیریم. اگر روند مقیاس پذیری را برعکس کنیم ( از مقیاس کوچک به بزرگ) این سهم در یک پنج موجی کوچک الگوی خود را کامل کرده است ( رنگ سبز و قرمز). این پنج موجی کوچک را میتوانیم شروع یک موج بزرگ در نظر بگیریم. که در اینجا امواج 1 و 2 آن موجِ بزرگتر کامل شده است ( رنگ آبی). به همین ترتیب با تکرار موجهای کوچک الگوی موج بزرگتر نیز کامل میشود و نشان از صعودی بودن سهم دارد.
توجه به این نکته نیز ضروریاست که موج شماری امواج الیوت از قوانین پایهای تبعیت میکند که عدم رعایت این نکات باعث میشود در شناسایی الگوی صحیح دچار مشکل شوید.
برای موفقیت در بازار بورس لازم است آگاهی کافی از ابزارها و روشهای کاربردی و مهم این حوزه داشته باشید تا بتوانید اطلاعات مهم و فرصت ها را به موقع شناسایی کنید.
امواج الیوت یکی از روش های تحلیل تکنیکال برای شناسایی فرصتهای بازار بورس است. در این مدل قیمتهای بازار بورس بین امواج جنبشی و اصلاحی دائما در حال تغییر و جابجایی است. البته لازم به ذکر است این الگوها در مورد حرکت قیمتهای آینده هیچ قطعیتی نخواهند داد، بلکه تنها تحلیل و پیشبینی کننده بازار آینده هستند.همچنین شما میتوانید مطالب آموزشی بیشتر را در سایت اول سهام مطالعه کنید.
جزيره رياضي
در سال 1858 کشف کرد و به همین خاطر نام آن را نوار موبیوس گذاشتند.
. خاصیتی که در این نوار توجه موبیوس را جلب کرد،
یک طرفه و یک لبه بودن آن بود. این نوار عجیب تنها یک رو دارد،
یعنی یک مورچه که در نقطه ای از یک نوار موبیوس کاغذی ایستاده می تواند
بدون رد شدن از لبه کاغذ به پشت آن نقطه (در سمت دیگر کاغذ) برسد.
در حقیقت این نوار اصلا پشت ندارد. این خاصیت را می توانید
در نقاشی زیر ببینید. همینطور، لبه این نوار از یک تکه تشکیل شده:
یک دایره که روی خودش تا شده است.
گل نرگس
میلاد گل نرگس مبارک
هندسه نااقليدسى و نسبيت عام اينشتين
============================
در قرن نوزدهم دو رياضيدان بزرگ به نام «لباچفسكى» و «ريمان» دو نظام هندسى را صورت بندى كردند كه هندسه را از سيطره اقليدس خارج مى كرد. صورت بندى «اقليدس» از هندسه تا قرن نوزدهم پررونق ترين كالاى فكرى بود و پنداشته مى شد كه نظام اقليدس يگانه نظامى است كه امكان پذير است. اين نظام بى چون و چرا توصيفى درست از جهان انگاشته مى نکات مهم استفاده از فراکتالها شد. هندسه اقليدسى مدلى براى ساختار نظريه هاى علمى بود و نيوتن و ديگر دانشمندان از آن پيروى مى كردند. هندسه اقليدسى بر پنج اصل موضوعه استوار است و قضاياى هندسه با توجه به اين پنج اصل اثبات مى شوند. اصل موضوعه پنجم اقليدس مى گويد: «به ازاى هر خط و نقطه اى خارج آن خط، يك خط و تنها يك خط به موازات آن خط مفروض مى تواند از آن نقطه عبور كند.» هندسه «لباچفسكى» و هندسه «ريمانى» اين اصل موضوعه پنجم را مورد ترديد قرار دادند. در هندسه «ريمانى» ممكن است خط صافى كه موازى خط نکات مهم استفاده از فراکتالها نکات مهم استفاده از فراکتالها مفروض باشد از نقطه مورد نظر عبور نكند و در هندسه «لباچفسكى» ممكن است بيش از يك خط از آن نقطه عبور كند. با اندكى تسامح مى توان گفت اين دو هندسه منحنى وار هستند. بدين معنا كه كوتاه ترين فاصله بين دو نقطه يك منحنى است.
هندسه اقليدسى فضايى را مفروض مى گيرد كه هيچ گونه خميدگى و انحنا ندارد. اما نظام هندسى لباچفسكى و ريمانى اين خميدگى را مفروض مى گيرند. (مانند سطح يك كره) همچنين در هندسه هاى نااقليدسى جمع زواياى مثلث برابر با ۱۸۰ درجه نيست. (در هندسه اقليدسى جمع زواياى مثلث برابر با ۱۸۰ درجه است.) ظهور اين هندسه هاى عجيب و غريب براى رياضيدانان جالب توجه بود اما اهميت آنها وقتى روشن شد كه نسبيت عام اينشتين توسط بيشتر فيزيكدانان به عنوان جايگزينى براى نظريه نيوتن از مكان، زمان و گرانش پذيرفته شد. چون صورت بندى نسبيت عام اينشتين مبتنى بر هندسه «ريمانى» است. در اين نظريه هندسه زمان و مكان به جاى آن كه صاف باشد منحنى است. نظريه نسبيت خاص اينشتين تمايز آشكارى ميان رياضيات محض و رياضيات كاربردى است. هندسه محض مطالعه سيستم هاى رياضى مختلف است كه به وسيله نظام هاى اصول موضوعه متفاوتى توصيف شده اند. برخى از آنها چندبعدى و يا حتى nبعدى هستند. اما هندسه محض انتزاعى است و هيچ ربطى با جهان مادى ندارد يعنى فقط به روابط مفاهيم رياضى با همديگر، بدون ارجاع به تجربه مى پردازد. هندسه كاربردى، كاربرد رياضيات در واقعيت است. هندسه كاربردى به وسيله تجربه فراگرفته مى شود و مفاهيم انتزاعى برحسب عناصرى تفسير مى شوند كه بازتاب جهان تجربه اند. نظريه نسبيت، تفسيرى منسجم از مفهوم حركت، زمان و مكان به ما مى دهد. اينشتين براى تبيين حركت نور از هندسه نااقليدسى استفاده كرد. بدين منظور هندسه «ريمانى» را برگزيد.
هندسه اقليدسى براى دستگاهى مشتمل بر خط هاى راست در يك صفحه طرح ريزى شده است اما در عالم واقع يك چنين خط هاى راستى وجود ندارد. اينشتين معتقد بود امور واقع هندسه ريمانى را اقتضا كرده اند. نور بر اثر ميدان هاى گرانشى خميده شده و به صورت منحنى در مى آيد يعنى سير نور مستقيم نيست بلكه به صورت منحنى ها و دايره هاى عظيمى است كه سطح كرات آنها را پديد آورده اند. نور به سبب ميدان هاى گرانشى كه بر اثر اجرام آسمانى پديد مى آيد خط سيرى منحنى دارد. براساس نسبيت عام نور در راستاى كوتاه ترين خطوط بين نقاط حركت مى كند اما گاهى اين خطوط منحنى هستند چون حضور ماده موجب انحنا در مكان - زمان مى شود.
در نظريه نسبيت عام گرانش يك نيرو نيست بلكه نامى است كه ما به اثر انحناى زمان _ مكان بر حركت اشيا اطلاق مى كنيم. آزمون هاى عملى ثابت كردند كه شالوده عالم نااقليدسى است و شايد نظريه نسبيت عام بهترين راهنمايى باشد كه ما با آن مى توانيم اشيا را مشاهده كنيم. اما مدافعين هندسه اقليدسى معتقد بودند كه به وسيله آزمايش نمى توان تصميم گرفت كه ساختار هندسى جهان اقليدسى است يا نااقليدسى. چون مى توان نيروهايى به سيستم مبتنى بر هندسه اقليدسى اضافه كرد به طورى كه شبيه اثرات ساختار نااقليدسى باشد. نيروهايى كه اندازه گيرى هاى ما از طول و زمان را چنان تغيير دهند كه پديده هايى سازگار با زمان - مكان خميده به وجود آيد. اين نظريه به «قراردادگرايى» مشهور است كه نخستين بار از طرف رياضيدان و فيزيكدان فرانسوى «هنرى پوانكاره» ابراز شد. اما نظريه هايى كه بدين طريق به دست مى آوريم ممكن است كاملاً جعلى و موقتى باشند. اما دلايل كافى براى رد آنها وجود دارد؟
منبع : روزنامه شرق
پلاگین افتر افکت Red Giant Trapcode Suite 2023 ویندوز و مک
مجموعه ای از 11 افکت جذاب و پرکاربرد برای افترافکت است که با این مجموعه پلاگین افتر افکت قدرتمند می توانید بسیاری از جلوه های ویژه سه بعدی ، افکتهای واقعی و زیبا با قابلیت ساخت مطالب سه بعدی برای متن، پس زمینههای متحرک،طراحی لوگو و طراحی استفاده کنید در ادامه با اجزای این مجموعه بیشتر آشنا می شویم.
TRAPCODE PARTICULAR :
ایجاد عناصر آلی 3D ذرات، عناصر گرافیکی پیچیده و غیره. اثرات ذرات را به صورت بصری در طراح قدرتمند ایجاد کنید. Trap code خاص است GPU شتاب و شامل فیزیک برای شبیه سازی هوا، پویایی مایع و بیشتر. به طور خاص از دوربین های 3D After Effects و چراغ ها استفاده می کند و به شما اجازه می دهد از مدل های 3D، متن، ماسک و توالی OBJ به عنوان فرستنده ها استفاده کنید.
TRAPCODE FORM :
ایجاد شبکه های ذرات جاذب و اشیاء ذرات 3D با فرم Trap code. ساخت جلوه بصری در طراح قدرتمند. اشیاء ذرات خود را در مایعات جدا کنید یا انیمیشن های پیچیده فراکتال ایجاد کنید. ایجاد MoGraph خیره کننده با مدل های 3D، متن، ماسک، و توالی متحرک OBJ. درایو انیمیشن با صدا و حل متن و آرم. فرم از دوربین های After Effects 3D و چراغ ها استفاده می کند و شتاب دهنده گرافیکی است.
ایجاد اشیاء سه بعدی، سطوح فراکتال، حوزه ها و فریم ها در افکت با TRAP CODE MIR. طراحی سطوح روان و اشکال انتزاعی برای گرافیک حرکت یا وارد کردن مدل 3D OBJ. تکرار و fractally منحرف سطوح می و OBJ خود را، و آنها را به عنوان چند ضلعی یا رأس نمایش دهد. میر بر روی GPU اجرا می شود و با Camera 3D و نور ها را در افترافکت کار می کند.
با استفاده از Trapcode 3D Stroke از Masks های خود از اشکال و خطوط 3D آلی ایجاد کنید. لوگوها، متن ها و مسیرها زندگی خودشان را می گیرند. اشکال پیش فرض 3D Stroke نقطه شروع را به شما می دهد. کنترل دقیق روی اشکال، رنگ ها، حلقه ها و موارد دیگر را کنترل کنید.
ایجاد نور فوق العاده سریع و سه بعدی نور با Trap code Shine. طراحی اشعه های نور حجمی برای متن، تصوير و فیلم های شما. شبیه سازی اشعه های پاک یا دود سیگنال فراکتال با عمق.
TRAPCODE STARGLOW :
ایجاد لکه های تلطیف شده و برای موشن گرافیک و متن با Trap code Starglow روشن می شود. برای شروع کار با 49 پریست ، به Glimmer خود مراجعه کنید. Starglow کاملا قابل تنظیم و آسان برای استفاده است.
تجسم صدای خود را برای موشن گرافیک و با کلید های صدا شما می توانید باند های صوتی را برای کنترل کامل جدا کنید.
ایجاد هندسه های 3D متحرک همراه با یک مسیر و بیشتر با Trap code تائو. با Tao شما می توانید اشکال هندسی از ماسک ها، مسیر ها و حرکت ایجاد کنید. Tao با Camera After Effects 3D و نورها کار می کند.
TRAPCODE LUX :
با Trapcode Lux، افترافکت نور چراغ ها قابل مشاهده است. ایجاد نقطه سه بعدی و نور نقطه ای و اضافه کردن درام و واقع گرایی به Comps 3D خود را. Lux کاملا قابل تنظیم است.
بلافاصله لایه های متحرک را با TracCode Echospace انعکاس می دهیم. خودکار نکات مهم استفاده از فراکتالها پیچیده، چند لایه انیمیشن 3D با سهولت و کنترل موارد لایه بدون نوشتن عبارات. با استفاده از EchoSpace، شما می توانید انیمیشن های پویا 'fall domino' یا 'follow-the-leader' ایجاد کنید.
ایجاد پس زمینه بی نهایت (360 درجه) برای After Effects 3D با افق Trap code Horizon. از تصویر نقشه ای استفاده کنید یا یک شیب رنگی ایجاد کنید. افق کاملا AE 3D و Camera-aware است.
نظریه موج الیوت (Elliott Wave Theory)
نظریه موج الیوت (به انگلیسی Elliott Wave Theory) توسط شخصی با نام «رالف نلسون الیوت» ابداع شد.
هدف الیوت توضیح حرکات قیمت در بازارهای مالی بود که در آنها میتوان الگوهای موجی تکرارشونده و فراکتال را مشاهده کرد.
امواج الیوت در حرکات قیمت سهام و رفتار مصرف کنندگان تشخیص داده میشوند. معاملهگران و سرمایهگذارانی که تلاش دارند از روند بازار کسب سود کنند را میتوان در واقع “سوار بر موجها” تفسیر کرد.
الیوت باور داشت که بازارهای سهام، که براساس تصور کلی رفتاری تصادفی و بینظم داشتند، در واقع در قالب الگوهای تکرارشونده معامله میشوند. در این مقاله به شرح نظریه موج الیوت و نحوه به کارگیری آن در معاملات نگاهی خواهیم انداخت.
مبانی نظریه موج الیوت
نظریه موج الیوت توسط رالف نلسون الیوت در دهه 30 میلادی ابداع شد.
الیوت، پس از اینکه به دلیل بیماری به ناچار بازنشسته شد، احتیاج پیدا کرد تا با چیزی زمان خودش را پر کند و سرگرم شود.
به این سبب شروع به بررسی 75 سال نمودارهای سالیانه، ماهیانه، هفتگی، روزانه، و همچنین نمودارهای خودساخته ساعتی و 30 دقیقهای در چندین شاخص مختلف کرد.
در سال 1935، هنگامی که الیوت پیشبینی عجیبی از کف بازار (market bottom) ارائه داد، نظریه او نیز به شهرت رسید و از آن زمان به بعد این نظریه اساس اقدامات هزاران مدیر سبد، معاملهگر و سرمایهگذار خصوصی شده است.
الیوت قوانین خاص حاکم بر چگونگی شناسایی، پیش بینی، و سرمایهگذاری براساس این الگوهای موجی را توضیح داد. این کتابها، مقالات، و نامهها در شاهکارهای آر. اِن. الیوت (R.N. Elliott’s Masterworks) جمع آوری شده و در سال 1994 به چاپ رسیدند.
Elliott Wave International بزرگترین شرکت مستقل تحلیل مالی و پیش بینی بازار در جهان است که تحلیلها و پیش بینیهایش از آینده بازار را براساس مدل الیوت انجام میدهد.
از نظر الیوت، این الگوها قطعیتی برای حرکات آینده قیمت نیستند بلکه میتوانند کمکی در تحلیل احتمالات عملکرد آینده بازار قلمداد شوند. این الگوها را میتوان در ارتباط با سایر انواع تحلیل تکنیکال، از جمله اندیکاتورهای تکنیکال، برای شناسایی فرصتهای خاص استفاده کرد. معاملهگران نیز ممکن است از ساختار موج الیوت بازار در یک بازه زمانی مشخص تفاسیر مختلفی داشته باشند.
موجها
به عقیده الیوت، روند قیمتها در بازارهای مالی از روانشناسی غالب سرمایهگذاران نشات میگیرد. او دریافت که تغییرات در ذهنیت و روانشناسی عموم در بازارهای مالی همیشه با همان الگوهای تکرارشونده و یکسان فراکتالی خود را نشان میدهد.
نظریه الیوت تا حدی یادآور نظریه داو (Dow) است زیرا در هر دو قیمت سهام به شکل موجی حرکت میکنند.
با این وجود، از آنجا که الیوت ماهیت “فراکتالی” بودن بازارها را نیز تشخیص داد، توانست بازارها با جزئیات دقیقتری بررسی کند.
فراکتالها ساختارهای ریاضی هستند که پیوسته خود را تکرار میکنند و هر چقدر آنها را بزرگتر کنید باز همان ساختار اولیه به دست میآید. الیوت متوجه شد که الگوهای قیمت در نمودارهای سهام دارای ساختاری فراکتال هستند، و سپس تحقیقات خود را روی الگوهای تکرارشونده این ساختارها آغاز کرد که میتوان آنها را به عنوان یک اندیکاتور برای پیش بینی آینده بازار در نظر گرفت.
نکات کلیدی:
- در تحلیل تکنیکال، نظریه موج الیوت به دنبال الگوهای طولانیمدت و تکرارشونده قیمت است که براساس احساسات و روانشناسی سرمایه گذاران شکل گرفتهاند.
- این نظریه، امواج را متشکل از امواج ایمپالسی (impulse waves) میداند که الگو را شکل میدهند و همچنین امواج اصلاحی (corrective waves) که در تقابل با روند بزرگتر قرار میگیرند.
- هر مجموعه موج، در قالب مجموعهای بزرگتر از امواج جای میگیرد که از الگوی مشابه ایمپالس/اصلاح تبعیت میکند. به این رویکرد خاص از تحلیل بازار و سرمایه گذاری روش فراکتال گفته میشود.
تفسیر نظریه امواج الیوت
نظریه موج الیوت به این شکل تفسیر میشود:
پنج موج در مسیر روند اصلی حرکت میکنند و در پی آنها یک حرکت اصلاحی همراه با سه موج رخ میدهد (در کل یک حرکت 5-3). این حرکت 5-3 خود به دو زیرگروه در موج بعدی تقسیم میشود.
الگوی 5-3 اصلی ثابت میماند، با این حال بازه زمانی هر موج ممکن است متفاوت باشد.
نگاهی به نمودار زیر بیندازید که متشکل از هشت موج است: (پنج موج بالا و سه موج پایین) که با 1، 2، 3، 4، 5، A، B، C نامگذاری شدهاند.
موجهای 1، 2، 3، 4، و 5 یک موج ایمپالس را شکل میدهند و موجهای A، B، و C یک موج اصلاحی.
از سویی دیگر، یک ایمپالس پنج موجی موج 1 و یک اصلاح سه موجی موج 2 را در مقیاس بزرگتر بعدی نشان میدهند.
موج اصلاحی اغلب از سه حرکت مجزای قیمت تشکیل شده است – دو حرکت در مسیر اصلاحیه اصلی (A و C) و یک حرکت خلاف جهت آن (B).
موجهای 2 و 4 در تصویر بالا موجهای اصلاحی هستند.
این امواج به طور معمول ساختاری شبیه این دارند:
توجه داشته باشید که در این تصویر، موجهای A و C در یک درجه بزرگتر در مسیر روند حرکت میکنند و بنابراین ایمپالسی هستند و از پنج موج تشکیل شدهاند. در مقابل، موج B برخلاف روند است و بنابراین اصلاحی و متشکل از سه موج است.
یک موج ایمپالسی که موجی اصلاحی آن را دنبال کند یک درجه از موج الیوت را تشکیل میدهند که از روندها (trends) و ضدروندها (countertrends) تشکیل شده است.
همانطور که از الگوهای تصویر بالا میبینید، پنج موج همیشه به سمت بالا و یا سه موج همیشه به سمت پایین حرکت نمیکنند. به عنوان مثال، هنگامی که روند بزرگتر به سمت پایین باشد، دنباله پنج موجی نیز به سمت پایین خواهد بود.
درجه موج
الیوت 9 درجه موج تعریف و آنها را به این ترتیب، از بزرگترین به کوچکترین، نامگذاری کرد:
- چرخه فوقبزرگ (Grand Supercycle)
- چرخه بزرگ (Supercycle)
- چرخه (Cycle)
- اولیه (Primary)
- حد وسط (Intermediate)
- کوچک (Minor)
- جزئی (Minute)
- بسیار جزئی (Minuette)
- زیرگروه بسیار جزئی (Sub-Minuette)
از آنجا که موجهای الیوت فراکتال هستند، درجات موج الیوت، به لحاظ نظری، بیشتر از آنچه که در بالا فهرست شد نیز میتوانند تا ابد بزرگ و بزرگتر و در نتیجه جزئی و جزئیتر شوند.
یک معاملهگر میتواند هرروز از این نظریه استفاده کند، یک حرکت ایمپالسی با روند صعودی را شناسایی کرده، با آن همراه شود و سپس این موقعیت را پس از کامل شدن الگوی پنج موجی و هنگامی که روند معکوس قریب الوقوع است بفروشد یا Short کند.
امواج الیوت چه چیزی را نشان میدهند
برخی تحلیلگران تکنیکال تلاش دارند تا از الگوهای موجی در بازار سهام با استفاده از نظریه موج الیوت بهره ببرند.
این فرضیه میگوید حرکات قیمت سهام را میتوان پیش بینی کرد زیرا این حرکات در قالب الگوهای بالا و پایین و تکرار شوندهای به نام امواج شکل میگیرند که تحت تاثیر روانشناسی سرمایهگذار است.
در این نظریه، امواج مختلفی وجود دارد از جمله امواج محرک (motive waves)، امواج ایمپالس (impulse waves)، و امواج اصلاحی (corrective waves).
امواج الیوت یک الگوی ذهنی است و همه معاملهگران این نظریه را به یک شکل تفسیر نمیکنند و برخی آن را استراتژی موفقی در معاملات نمیدانند.
خود نظریه تحلیل موج را نیز نمیتوان به سادگی تعریف کرد.
برخلاف بسیاری از نظریههای شکلگیری قیمت، این نظریه دارای طرحی مشخص و قاعدهمند نیست تا بتوان دستورالعملهای آن را بشکل کاملا دقیق دنبال کرد. تحلیل موج صرفا تصویری از تحرکات بازار ارائه میدهد و کمک میکند تا حرکات قیمت را در ابعادی بسیار وسیعتر و عمیقتر درک کنید.
نظریه موج الیوت در اصل شامل امواج ایمپالسی و اصلاحی میشود:
امواج ایمپالسی
موجهای ایمپالسی از 5 زیرموج تشکیل میشوند که در مسیر بزرگترین روند حرکت میکنند.
این الگو رایجترین موج محرک است و بسیار ساده میتوان آن را در بازار تشخیص داد.
مانند تمامی امواج محرک، این موج از 5 زیر موج تشکیل شده که بین آنها 3 موج محرک و 2 موج اصلاحی هستند. این ساختار 5-3-5-3-5 نام گذاری شده و در تصویر بالا نشان داده شده است.
با این حال، این ساختار قوانینی دارد که شکل گیری آن را تائید میکنند. این قوانین غیرقابل نقض هستند.
اگر یکی از این قوانین نقض شود، ساختار را نمیتوان موج ایمپالسی دانست و موج مشکوک باید دوباره نامگذاری شود. این قوانین عبارتند از:
- موج 2 نمیتواند بیش از 100 درصد مسیر موج 1 را طی کند
- موج 3 هرگز نمیتواند بین موجهای 1، 3، و 5 کوتاهترین باشد
امواج اصلاحی
امواج اصلاحی، که گاهی امواج مورب (diagonal waves) نامیده میشوند، از سه موج یا ترکیبی از 3 زیرموج تشکیل شدهاند که در مسیر خلاف روند بزرگترین درجه بعدی حرکت میکند.
مانند تمامی امواج محرک، هدف آن حرکت دادن بازار در مسیر روند است و از 5 زیرموج تشکیل شده است.
تفاوت اینجاست که به نظر میرسد امواج مورب یا در حال گسترش و یا در حال انقباض هستند. همچنین، با توجه به اینکه کدام موج مشاهده شده، تعداد زیرموجهای امواج مورب ممکن است به 5 نرسد.
مانند دیگر امواج محرک، هر زیرموج از امواج مورب هرگز به طور کامل مسیر زیرموج قبل را طی نمیکند و زیرموج 3 از امواج مورب هرگز کوتاهترین موج نیست.
این امواج ایمپالسی و اصلاحی در یک ساختار فراکتال مشابه با خود جای گرفتهاند تا الگوهای بزرگتر را بسازند.
به عنوان مثال، یک نمودار یک ساله ممکن است در میانه یک موج اصلاحی باشد، اما یک نمودار 30 روزه ممکن است یک موج ایمپالسی در حال رشد را نشان دهد. معاملهگری که چنین تفسیری از موج الیوت دارد ممکن است دو دیدگاه بلندمدت خرسی و کوتاه مدت گاوی برای سرمایهگذاری داشته باشد.
پیشبینیهای بازار براساس الگوهای موجی
الیوت پیش بینیهای دقیقی از بازار سهام بر اساس ویژگیهای قابل اعتمادی که در الگوهای موجی یافته بود انجام داد. یک موج ایمپالس (impulse wave) که در مسیری مشابه روند بزرگتر حرکت میکند، همیشه پنج موج در الگوی خود نشان میدهد.
با این حال، یک موج اصلاحی (corrective wave) در مسیری خلاف روند اصلی حرکت میکند. در مقیاسی کوچکتر، در هر موج ایمپالسی پنج موج را میتوان یافت. و این الگو تا بینهایت خود را در مقیاسهای کوچکتر و کوچکتر تکرار میکند. الیوت این ساختار فراکتال را در دهه 30 میلادی در بازارهای مالی پیدا کرد اما تا دههها بعد دانشمندان پی به اهمیت فراکتالها نبردند و آنها را به شکل ریاضی ترسیم نکردند.
ما اکنون میدانیم که در بازارهای مالی، “برای هر بالا رفتنی، پایین آمدنی نیز هست” زیرا هرگاه حرکت قیمت به سمت بالا یا پایین باشد، حرکت بعدی در جهت مخالف خواهد بود. عملکرد قیمت شامل روندها و اصلاحهای قیمت است. روندها مسیر اصلی قیمت را نشان میدهند درحالیکه اصلاحها برخلاف روندها حرکت میکنند.
الیوت دریافت که دنباله فیبوناچی (Fibonacci sequence) تعداد امواج را در ایمپالسها و اصلاح ها مشخص میکند. روابط موجی در قیمت و زمان نیز معمولا نسبتهای فیبوناچی را نشان میدهند، مانند 38~ درصد و 62 درصد. برای مثال یک موج اصلاحی ممکن است 38 درصد از مسیر موج ایمپالسی قبل از خود را دوباره طی کند.
تحلیلگرانِ دیگر اندیکاتورهایی ایجاد کردهاند که از نظریه موج الیوت الهام گرفته شدهاند، از جمله اسیلاتور موج الیوت که در تصویر زیر نشان داده شده است.
این اسیلاتور با روشی مبتنی بر محاسبات انجام شده توسط کامپیوتر، پیشبینی مسیر آینده قیمت را بر اساس تفاوت بین میانگین متحرک 5 دورهای و 34 دورهای ارائه میدهد. سیستم هوش مصنوعی Elliott Wave International، به نام EWAVES، تمام قوانین و دستورالعملهای موج الیوت را روی دادهها اعمال میکند تا بتواند تحلیلی خودکار از موج الیوت به دست آورد.
شهرت نظریه امواج الیوت
در دهه 70 میلادی، اصل موج الیوت از طریق کتاب افسانهای دو نفر با نام «ای. جی. فراست» (A.J. Frost) و «رابرت پرشتر» (Robert Prechter)، شهرت زیادی پیدا کرد.
نام این کتاب، اصل موج الیوت: کلید رفتار بازار (Elliott Wave Principle: Key to Market Behavior) بود.
نویسندگان این کتاب بازار گاوی دهه 80 را پیشبینی کرده بودند و پرشتر بعدها بر مبنای همین نظریه رکود 1987 را پیشبینی و یک پیشنهاد فروش صادر قبل از سقوط بازار در سال 1987 میلادی منتشر کرد.
سخن آخر
طرفداران موج الیوت تاکید دارند که فراکتال بودن ساختار بازار به منزله سهولت پیش بینی بازار نیست.
دانشمندان درخت را دارای ساختاری فراکتال میدانند اما نه به این معنا که میتوان راه هر شاخه را پیشبینی کرد. نظریه موج الیوت، مانند هر روش تحلیلی دیگری، در عمل طرفداران و همچنین منتقدین خودش را دارد.
یکی از مشکلات اساسی این است که طرفداران نظریهها همیشه میتوانند اشتباهات را به گردن خوانش بد از نمودارها بیندازند تا ضعف خود نظریهها.
علاوه بر این، تفاسیر و تعابیر از اینکه چقدر طول میکشد تا یک موج کامل شود بیشمار است. با این حال، معاملهگرانی که طرفدار نظریه موج الیوت هستند سرسختانه از آن دفاع میکنند.
دیدگاه شما